شعر های غمگین

      او استکان چایی خود را نخورد و رفتبغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفتگفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولیتنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفتگفتم که صد شمار بمان تا ببینم اتیک خ


درحال بارگذاری ....
پیام مدیر سایت : به سایت ما خوش آمدید ! من و تمــام کاربران آرزومندیم لحظات خوبی در سایت ما سپری کنید ! در سمت راست سایت موضوعات موجود میباشد میتوانید استفاده کنید ...